یکشنبه , ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین اخبار
خانه / رادیو سرو / در تاریخ ۱۷آذر ماه ۹۷مصاحبه با جناب سرهنگ محمد مطوایی( رادیو سرو )

در تاریخ ۱۷آذر ماه ۹۷مصاحبه با جناب سرهنگ محمد مطوایی( رادیو سرو )

تلاش رادیو سرو بر این است تا هرهفته با حضور میهمانان عزیز،رنگ و بویی متفاوت و حسی خوب به رادیو ببخشد ، مهمانانی که نشان مهربانی دارند و مدال آسمان بر روی قلب های آنان است و ستاره های عشق بر شانه هایشان ، آن هایی که همچون پرنده ای دل کندند از هرآنچه که داشتند و در این آسمان پرواز کردند .
آنهایی که جنگیده اند و ایستاده اند . آنهایی که سختی کشیده اند ، رفیق از دست داده اند لحظه ی شهادت همسنگریشان را دیده اند آنها که تا مرز اسارت رفته اند اما خدا آنها را برگردانده است آنهایی که با این همه وقتی از آن دوران حرف میزنند فقط از خاطرات خوبش می گویند انگار نه انگار این همان آدم است که سختی کشیده است، درد داشته است و حالا فقط تنها رسالت خودش را این می داند که بتواند مفید باشد، بتواند به مردم و این نسل امروز بگوید ما چرا جنگیدیم و چرا شهید دادیم ؟
امروز میزبان جناب سرهنگ مطوایی بودیم . ایشان با رویی باز و پرانرژی کلام را آغاز کردند و در ابتدا از خودشان صحبت کردند .

ایشان در آغاز گفتند : متولد سال ۱۳۳۹ هستم و خدارا شاکرم که سه فرزند و چهار نوه دارم ،این ها نعمت های خداوند هستند .

در ادامه می فرمایند : در تاریخ ۶۲/۷/۲ وارد منطقه ی عین خوش شدم ؛ قرار گاه ۲۱ حمزه ،آنجا در ارتفاعات حمرین خدمت رسانی می کردم . ارتفاعات حمرین به گونه ای بود که سمتی از آن اگر باران می بارید ،مرز عراق بود و سمت دیگر آن مرز ایران .

ایشان در ادامه افزوند؛من تازه وارد جبهه شده بودم و آن موقع از من جدیدتر کسی نیامده بود و به قولی وقتی جدید ترین فرد یا فرزند کوچک خانواده باشی خیلی کار ها را باید انجام دهی .
آن موقع برای یکی از عملیات ها لازم بود کانالی حفر شود و به من ۴۰ نفر دادند و گفتند باید ۴ کانال به سمت عراقی ها بکنید .
من افراد را به گروه های ۱۰ نفره تقسیم کردم و شروع کردیم به حفر کانال . یکی از روز ها سر و صدایی بلند شد که عراق دارد حمله می کند هرچه نگاه کردیم دیدیم چیزی به سمت ما می آید اما قابل تشخیص نیست . یک مایع چرب روی زمین روان بود و با خودم گفتم حتما عراقی ها گازوئیل و نفت را ادغام کرده اند تا دشت را به آتش بکشند، اما با خودم که فکر کردم دیدم با عقل جور در نمی آید، اگر عراق اینقدر نفت و گازوییل داشت آن را میفروخت و آتش نمیزد .
کمی که گذشت دیدیم بله این نفت نیست و آب است !
تازه فهمیدیم چه شده کانال هایی که کنده بودیم به آب رسیده بودند و داشت سیلاب میشد و این سیلاب تا جاده ی اهواز خرمشهر رسید و عمیلات آن روز انجام نشد .

بعد از صحبت های شیرین و خاطره ی زیبای ایشان از جناب سرهنگ مطوایی در ارتباط با روایتگری در موزه ی انقلاب جویا شدیم؛ایشان خاطر نشان کردند؛
من در مرکز پژوهش های دفاع مقدس مشغول هستم و برای بازدید به موزه آمده بودیم تا نظرهای خودمان را انعکاس دهیم . در طول صحبت ها عزیزان اشاره ای داشتند به اینکه با وجود راویان توانمند در مجموعه و حرفه ای چه خوب است از افرادی که در خود جنگ و آن حال و هوا حضور داشتند در موزه روایت گری کنند و از حضور این افراد استفاده کرد .

بنابر این ما هم حضور پیدا کردیم تا بتوانیم مفید باشیم و برای مردم از خاطرات ۸ سال دفاع مقدس صحبت کنیم تا به خصوص نسل جوان را با این ارزش آشنا کنیم.

تجهیزات : سیمرغ هنر صدا

 

WhatsApp Image 2019-01-05 at 10.59.51(1) WhatsApp Image 2019-01-05 at 10.59.51 WhatsApp Image 2019-01-05 at 10.59.52(1) WhatsApp Image 2019-01-05 at 10.59.52 WhatsApp Image 2019-01-05 at 10.59.53

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

logo-samandehi